طلاق
در لغت به معنای رهایی، ترک کردن و آزاد کردن است .
در واقع وقتی مردی همسرش را طلاق میدهد او را ترک نموده و رها میسازد.
در حقوق عبارت است از انحلال عقد نکاح دائم با رعایت تشریفات ویژه.
در زبان فارسی لغات هشتن و گسیل کردن هم استفاده میشده و در گذشته طلاق نامه را هشته نامه و حجت طلاق هم میگفتند
وکالت در طلاق
از امورى نیست که قائم به شخص باشد و الا نماینده قانونى شوهر (ولى، وصى. قیم مجنون دائمى) نمیتوانست آن را واقع سازد، بنابراین شوهر میتواند به دیگرى وکالت و وکالت در توکیل غیر دهد تا زن او را طلاق گوید، همچنانکه میتواند زن را وکیل و وکیل در توکیل قرار دهد تا خود را مطلقه سازد. این است که ماده «۱۱۳۸» قانون مدنی میگوید: «ممکن است صیغه طلاق را توسط وکیل اجراء کرد.»
در صحت وکالت فرق نمیکند که زوج غائب باشد یا حاضر.
شوهر به هر کس بخواهد وکالت میدهد که زن او را طلاق دهد، همچنانکه میتواند زن را وکیل کند که مستقیماً و یا به توکیل غیر در مدت معینى خود را طلاق بدهد و هیچ اشکال حقوقى در آن متصور نیست
وکالت شوهر ممکن است مطلق باشد؛ چنانکه شوهر به زن وکالت دهد که خود را طلاق دهد یا به دیگرى وکالت دهد که او را طلاق بدهد؛ و ممکن است مقید باشد؛ بدین نحو که شوهر بگوید: فلان کس وکیل است پس از شش ماه در مدت ده روز زن مرا طلاق دهد.
وکیل نمیتواند از حدود وکالتى که به او داده شده است، تجاوز کند
وکالت ممکن است ضمن عقد لازمى قرار داده شود که زوج نتواند وکیل را عزل کند. این است که ماده ۱۱۱۹ ق. م میگوید: «طرفین عقد ازدواج میتوانند هر شرطى که مخالف با مقتضاى عقد مزبور نباشد، در ضمن عقد ازدواج یا عقد لازم دیگر بنمایند؛ مثل اینکه شرط شود هرگاه شوهر زن دیگر بگیرد یا در مدت معینى غایب شود یا ترک انفاق کند یا بر علیه حیات زن سوءقصد کند یا سوءرفتارى نماید که زندگانى آنها با یکدیگر غیرقابل تحمل شود، زن وکیل و وکیل در توکیل باشد که پس از اثبات تحقق شرط در محکمه و صدور حکم نهائى خود را مطلقه سازد