محرومیت از ارث : این جمله که «از ارث محرومت میکنم» برای بسیاری از افراد آشنا است و ممکن است بارها و بارها آن را شنیده باشند. در بیشتر مواقع، این عبارت توسط پدرانی به کار میرود که با برخی رفتارهای فرزندان خود مخالفند و با استفاده از این حربه میخواهند آنها را به انجام رفتارهایی مطابق میل خود مجبور کنند.
شنیدن این جمله ممکن است موجب نگرانی برخی فرزندان شده و حتی در مواردی همین افراد، با این جمله از قصد و نیت اصلی خود منصرف شوند.
اما در میان افرادی نیز وجود دارند که به دلیل داشتن دانش حقوقی، به این عبارت وقعی نگذاشته و به آن اعتنا نمیکنند چرا که میدانند این موضوع پایه و اساس حقوقی و قانونی ندارد و هیچ کس نمیتواند دیگری را از چنین حقی محروم کند.
حال باید بررسی کرد که آیا در عالم واقع و از لحاظ قانونی و شرع، پدر این حق را دارد که فرزند خود را از ارث محروم کند یا خیر؟
به این منظور ابتدا باید برخی مفاهیم مرتبط با وصیت را توضیح داد.
وصیت تملیکی عبارت است از اینکه کسی عین یا منفعتی از مال خود را برای زمان بعد از فوتش به دیگری مجانی تملیک کند. با این نوع وصیت، شخص میتواند تا حدودی تکلیف اموال خود را معین کند مانند صرف آن در امور خیریه. در وصیت تملیکی، شخصی که وصیت میکند «موصی» و کسی که به نفع او وصیت تملیکی شده «موصیله» و مورد وصیت را «موصی به» میگویند. در وصیت تملیکی، تملیک با قبول موصی له پس از فوت موصی محقق میشود؛ بنابراین قبول آن قبل از فوت موصی موثر نیست. موصی میتواند از وصیت خود رجوع کند.
وصیت عهدی نیز عبارت است از اینکه شخصی یک یا چند نفر را برای انجام امر یا اموری یا تصرفات دیگری مأمور کند. مثل این که شخصی را وصی کند تا بعد از مرگش، بدهیهای او را پرداخت کند. در وصیت عهدی شخصی را که به موجب وصیت، به عنوان ولی بر صغیر یا بر کارهای دیگر انتخاب شده است، وصی میگویند. در وصیت عهدی، وصیتکننده فرد یا افرادی را برای اداره بخشی از اموال خود و نیز سرپرستی فرزندانش پس از مرگ تعیین میکند و مسئولیت را به آنها میسپارد. این در حالی است که در وصیت تملیکی، شخص بخشی از اموال خود را پس از مرگ به فرد یا افرادی تملیک میکند که این فرد یا افراد میتوانند فردی از خانواده یا هر فرد دیگری باشد.
نافذ نبودن وصیت
قانونگذار در ماده ۸۳۷ قانون مدنی ایران، اعلام کرده است که «اگر کسی به موجب وصیّت، یک یا چند نفر از ورثه خود را از ارث محروم کند، وصیت مزبور نافذ نیست.»
در حقیقت وصیتکننده حق دارد به میزان یک سوم از اموال خود را وصیت کند و وصیت او نیز برای این میزان، صحیح و نافذ است و چنانچه نسبت به بیشتر از این میزان وصیت کند، صحیح بودن چنین وصیتی به اجازه سایر ورثه بستگی دارد. زیرا به استثنای یک سوم اموال، بقیه ترکه متعلق به ورثه است و شخص صاحب این اموال که همان وصیتکننده است، حق دخالت در آنها را ندارد و اموال مزبور به طور طبیعی در اختیار همه ورثه قرار میگیرد تا طبق ضوابط و مقررات مربوط به ارث، میان آنها تقسیم شود.
سوالی که در اینجا مطرح میشود، این است که آیا وصیتکننده حق دارد به واسطه وصیت خود، همه ورثه یا برخی از وراث را از ارث محروم کند یا خیر؟ که در پاسخ به این پرسش، قانونگذار ماده ۸۳۷ را ذکر کرده است.
نظر فقهای امامیه
به اعتقاد فقهای امامیه، هر گاه شخص وصیتی کند که بر اساس آن، بخواهد یکی از ورثه را از ارث محروم کند، چنین وصیتی صحیح نیست. به عنوان مثال شخص وصیت کند که به دلیل فساد اخلاقی فرزندش، او را از ارث محروم یا از جمع ورثه، حذف میکند. در حقیقت اکثر فقها این وصیت را به دلیل مخالفت آن با کتاب و سنت، باطل میدانند.
اختلاف نظر حقوقدانان
برخی حقوقدانان در این زمینه عقیده دارند که از ظاهر جمله «وصیت مزبور نافذ نیست» چنین استفاده میشود که هر گاه وارث محروم، به اراده وصیتکننده، تسلیم شود و محرومیت را بپذیرد، وصیت نافذ میشود. لازمه پذیرش این نظر، نافذ بودن وصیت تا حد یک سوم است که بدون نیاز به اجازه نیز اثر دارد، اما در استفاده از این ظاهر باید احتیاط کرد، زیرا قوانین ارث و قواعد مربوط به تملک قهری ورثه برای حفظ مصالح خانواده وضع شده است و با نظم عمومی جامعه ارتباط نزدیک و مستقیم دارد.
بعضی دیگر از حقوقدانان نیز در تفسیر این ماده میگویند که قاعده توارث از نظر نظم اجتماعی تأسیس شده است، بدین جهت طبق ماده ۹۵۹ قانون مدنی وارث نمیتواند آن را از خود سلب کند. همچنان که مورث (متوفی) نمیتواند آن را از وارث سلب کند. بنابراین توارث از احکام به شمار میرود نه از حقوق تا شخص بتواند آن را اسقاط کند.
به عنوان مثال، هر گاه کسی وصیت کند که فلان وارث او از ارث محروم باشد یا به فلان وارث او ارث داده نشود یا فرد، وارث او نیست، وصیّت مزبور موجب محرومیت او از ارث نخواهد شد.
مشاوره با وکیل انحصار وراثت
اسلام تنها ديني است كه بطور دقيق وازروي حكمت ومصلحت ورعايت حقوق طرفين معامله به دقت به مسائل مالي وحقوقي پرداخته بطور مثال همين موضوع ارث كه يكي ازپيچيده ترين موضوعات مالي بوده واهميت ان دراجتماع وخانواده وانسجام ان كميباشد مثلا درمورد سهم الارث زوجه ر ازملك وبنا اعياني قرار داده شده كه بيشتر ناظربر خانه مسكوني بوده ميبينيم كه پس ازهزاروپانصد سال حقوق همسر را طوري معين كرده كه اولا قيمت يك متر مربع زمين دراكثر مواقع باقيمت يك متر ساختمان ان زمين برابري ميكند اگر همسر بعد ازفوت شوهر نخواهد دران خانه اقامت داشته باشد ويا شوهر ديگري انتخاب كند ملك ورثه تكه پاره نميشود يا درمورد كشاورزي شايد بيش از 20 عنوان ميتوان شمرد كه هريك به شعبات متعدد تقسيم ميشو د اگر كسي اين مسائل شرع را كاملا نداند هيچگاه به اجتهاد نميرسد
فرق طلاق با فسخ عقد دراين است كه اولا زوجيت برقرار نشده وفسق بايد علت داشته باشد مثلا يكي ازطرفين مجنون ويا مبتلا به مرضي شده باشد كه ازعهده زناشوئي برنيايد فسخ بعلت مغابرت شرايط بوجود مي ايد تعدادي ديگر مواردي است كه ازذكران خودداري ميشود درفسخ بدون زوجيت عده برقرار نميشود اما اگر پسازعقد بدون زناشوئي بهر علتي كه مرد بخواهد زن خودرا طلاق بدهد نصف تعهداتش را بايد بپردازد درمورد طلاقي كه زناشوئي كاملا اتفاق ممكن است زوجين فرزندان نابالغ ويا فرزندي توي راه داشته باشند علاوه بر موضوع مهريه واجرت المثل ومناصفه بسته به شرايط ونظر قاضي بايد مسائل مربوط به حظانت ونفقه نيز مشخص شود سابق براين مرد هر ساعتي كه اراده ميكرد ميتوانست همسر خودرا طلاق بدهد يا هسران ديگري هم تواما داشته باشد ولي بخاطر بقا خانواده وپيشگيري از پي امدها وناهنجاريهاي اجتماع قانوبراين امر دخالت دارد اما درفسخ ذرهر شرايط مرد موظف و مكلف است نصف مهريه وشرايط را تاديه نمايد البته مازاد شرايط نيز بسته به نظر قاصي ميباشد