عنوان: مفهوم سلامت روحی و جسمی زوجین در امر ازدواج

پیام: مقصود از سلامت روحی و جسمی متعارف هر یک از زوجین آنست که هر کدام از آنان در حین عقد نکاح مبتلا به بیماری غیر قابل علاج یا صعب العلاج نباشند؛ به نحوی که برای طرف مقابل مخاطره آمیز بوده یا موجب اختلال درروابط زناشویی و زندگی مشترک شود.
عنوان: تاثیر فقدان وصف سلامت زوجین بر نکاح
پیام: بر حسب داوری عرف، سلامت روحی، روانی و جسمی هریک از زوجین، وصف مقصود طرف مقابل در امر ازدواج است. بنابراین حتی اگر صریحاً این امر در نکاح شرط نشده باشد، سکوت طرفین بر اساس داوری عرف تفسیر شده و عقد متبانیا بر شرط سلامت زوجین منعقد می شود.
مستندات: ماده ۱۱۲۸ قانون مدنی-

شماره دادنامه قطعی :
۹۳۰۹۹۸۴۱۵۵۰۰۱۰۵۵
تاریخ دادنامه قطعی :
۱۳۹۴/۰۹/۳۰
گروه رأی:
حقوقی
آراء منتخب پرونده:

رأی دادگاه بدوی

درتاریخ ۹۳/۸/۱۰ آقای س. م. بطرفیت همسرش خانم ش. ت. دادخواستی بخواسته صدور حکم بر تأیید فسخ نکاح بلحاظ تدلیس در نکاح تقدیم و در متن دادخواست توضیح داده که در تاریخ ۹۱/۶/۲۴ با خوانده بشرط سلامت روح و روان و جسم که برای هر شخص مقصود است ازدواج نموده ام گویا ایشان قبل از وقوع عقد نکاح مبتلا به بیماری اعصاب و روان غیر قابل علاج بوده که در حین وقوع عقد از زوج کتمان نموده است از آنجائی که عقد نکاح بر مبنای آن استوار گردیده است و قابل ایضاح می باشد و اینکه عمل انجام یافته مصداق بارز ماده ۱۱۲۸قانون مدنی بوده و تدلیس در نکاح محض شده است و بر اساس عموم قراردادها و قواعد و مقررات حاکم و مبحث خیار تدلیس که شامل عقد نکاح که جزء قراردادها بوده حاکم می باشد و از آنجائیکه مراتب طی اظهارنامه مورخ ۹۳/۸/۶ به خوانده اعلام شده است و مطابق قانون مدنی فسخ به هر فعل و عملی انجام میگیرد لذا صدور حکم بشرح خواسته مورد استدعاست. دادخواست مطروحه در شعبه اول دادگاه حقوقی شهرستان ج. ثبت و مورد رسیدگی قرار می گیرد. آقای ع. س. وکیل و مشاور حقوقی با تقدیم وکالتنامه از جانب زوجه خوانده اعلام وکالت نموده است. جلسه اول دادرسی بتاریخ ۹۳/۸/۲۷ با حضور خواهان و وکیل خوانده تشکیل گردید. در این جلسه خواهان اظهار داشت عرایض بشرح دادخواست تقدیمی است برج پنجم سال جاری بنده متوجه شدم همسرم دارای بیماری اعصاب و روان است و علت اینکه چرا تاکنون این موضوع از ما پنهان کرده یادآور میشوم ایشان گفته مادرم نگذاشت و به مادرش جریان را گفتم جواب داد حالا کاراز کار گذشته است و ترسیدم شما ایشان را نگیرید یعنی به عبارت دیگر نامزدی بهم بخورد حتی دفترچه بیمه که داشتند متوجه شدم برگه های آن جدا شده و حتی نسخه های ثانی دفترچه بیمه تأمین اجتماعی را جدا میکرده که من متوجه نشوم و درپاسخ به سوال دادگاه مبنی بر اینکه همسر شما چه بیماری روانی دارد اظهار داشت از دکتر ایشان پرسیدم گفته افسردگی دو قطبی دارد و دکتر ایشان آقای س. بوده است و حدود دو ماه و نیم پیش از دکتر پرسیدم و حتی دکتر گفته که شما با این داروهایی که مصرف می کنید نمی توانید بچه دار شوید و قبل از عقد هم ایشان مبتلا بوده است و متأسفانه این موضوع را مخفی نگهداشته اند و می توانید از دکتر س. که متخصص مغز و اعصاب بوده و در تبریزه. مطب دارد سوال کنید و در مورد علائم بیماری همسرش توضیح داده که مثلاً در خانه گریه می کند، در فکر هستند، میگوید بیا مرا بزن و چون من در منزل با برادرم زیاد مرا کتک می زد شما هم بزن، به دیوار نگاه می کند و میگوید دیوار جواب میدهد شما گیج هستید و اینکه بمن میگوید مرا بزن واقعاً نمی دانم ایشان دنبال چیست واقعاً مریض هستند سردر نمی آورم وکیل خوانده دفاعاً اظهار داشت اولاً- خواهان مدعی هستند که همسرش مبتلا به بیماری اعصاب و روان می باشد که در فرض صحت از موارد فسخ نکاح بشرح ماده ۱۱۳۰ قانون مدنی نمی باشد و ثانیاً- خواهان در مورخه ۱۳۹۱ با موکل ازدواج نموده است که پس از یکسال دوران نامزدی شروع زندگی مشترک نموده و اکنون ۱۵ ماه است که از زندگی مشترک ایشان می گذرد که با عنایت به تصریح قانونگذار بشرح ماده ۱۱۳۵ قانون مدنی خیار فسخ فوری است و ظاهراً معلوم است که تقدیم دادخواست حاضر به قصد سلب حقوق شرعی و قانونی زوجه می باشد و الا پس از گذشت ۲۷ ماه از وقوع عقد، عقل سلیم باور نمی کند که خواهان برای اقامه حق خود اقدام به دعوی فسخ نکاح نماید بنابراین تقاضای رد دعوی ایشان را دارم. سپس دادگاه زوجه را جهت بررسی وضعیت روحی و روانی ایشان به پزشکی قانونی آذربایجان شرقی معرفی نموده در پاسخ واصله مورخ ۹۳/۹/۱۰ بشرح برگ ۱۴ پرونده اعلام شده که جهت بررسی مشاوره روانپزشکی انجام شده حسب مشاوره روانپزشکی دچار اختلال دو قطبی و وسواس جبری بوده که از سال ۸۹تحت درمان می باشند فعلاً در مرحله بهبودی نسبی قرار دارند و در مواقع عود بیماری اختلال در روابط بین فردی و زناشویی در ایشان ایجاد میگردد. طبق نظر پزشک معالج (آقای دکتر س.) از مهرماه سال۸۹ دچار اختلال فوق با شدت و ضعف متغیر بوده که علی الاصول خانواده زوج باید در جریان این بیماری قرار میگرفتند. در جلسه بعدی دادرسی بتاریخ ۹۳/۱۰/۱۶ که با حضور خواهان و وکیل خوانده تشکیل گردیده خواهان همان مطالب مطروحه در دادخواست و جلسه قبلی را تکرار و اضافه نموده که اگر زوجه واقعیت را بمن می گفت قطعاً با ایشان ازدواج نمیکردم در حق من ظلم شده است. وکیل خوانده اظهار داشت در خصوص نظریه پزشکی قانونی به این شرح که پزشک معاین پس از مراجعه موکل و اخذ شماره تلفن شوهرش (خواهان) و صحبت تلفنی نظر خود را داده است که بدواً استدعا دارم که دادگاه محترم در صورت صلاحدید به کمیسیون پزشکی قانونی ارجاع فرمایند ثانیاً: خواهان درجلسه سابق اطلاع خود را سه ماه قبل اعلام نمودند و با عنایت باینکه ایشان هم اکنون ۲۷ ماه است که زن و شوهر هستند و یکسال دوره نامزدی داشتند و بعد زندگی زناشویی خود را آغاز کرده اند از بدو شروع زندگی از مشکل موجود علم و اطلاع حاصل نموده اند به گونه ای که برابر اظهار موکل ۳و۴ بار در خلال زندگی مشترک نزد آقای دکتر س. با هم رفته بودند و حتی در آن مدت داروهای موکل را ایشان تهیه میکردند و اگر حسب ادعای خواهان همسرش به صورت پنهانی قرص مصرف میکرده است از کجا نام و نام خانوادگی دکتر معالج و آدرس دقیق مطب ایشان را می دانستند حقیقت امر این است که خواهان پس از زندگی مشترک و زناشویی از بیماری همسرش اطلاع پیدا می کنند و در جهت بهبودی تلاش می نماید و با هم به دکتر میروند و داروهای نامبرده را خریداری می کند و در این مدت برادر خواهان صاحب فرزند میشود و خانواده پدری خواهان اصرار می کنند که چرا تو صاحب فرزند نمی شوی که به سبب این امر، خواهان همسر خود را از منزل اخراج کرده و دعوی فسخ مطرح می کند چون اعمال خیار فسخ فوری می باشد، حتی در فرض اطلاع سه ماه قبل از جلسه رسیدگی سابق و یک ماه قبل از تقدیم دادخواست باز فوریت عرفی قانونگذار رعایت نگردیده است و ادعای نامبرده بدون اتکاء به دلیل محکمه پسند که موجب حصول علم قاضی و اقناع وجدانی قاضی محترم دادگاه باشد، می باشد سپس دادگاه نظر به اعتراض وکیل خوانده به نظریه پزشکی قانونی از مرکز پزشکی قانونی استان خواسته است که موضوع مجدداً در کمیسیون پزشکی قانونی استان مطرح و نتیجه را اعلام دارند. در نظریه مورخ ۹۳/۱۱/۴ کمیسیون پزشکی قانونی بشرح برگ ۲۶ پرونده اعلام شده که از نامبرده (خانم ش. ت. فرزند م. ) معاینه و مصاحبه روانپزشکی بعمل آمد بر اساس گواهی پزشک معالج از مهرماه ۱۳۸۹ مبتلا به اختلال خلقی و افکار وسواسی تحت درمان ایشان بوده است در معاینه حال حاضر علائمی ازاختلالات فوق الذکر نزد نامبرده مشهود است و تحت درمان داروئی قرار دارد. سرانجام دادگاه با اعلام ختم رسیدگی بموجب دادنامه شماره ۱۸۷۹ مورخ ۹۳/۱۲/۲۳ پس از ذکر مقدمه ای از چگونگی اقامه دعوی و توضیحات بعدی خواهان و مدافعات وکیل خوانده و نظریات پزشکی قانونی و کمیسیون پزشکی قانونی با توجه به محتویات پرونده و صرفنظر از نوع خواسته خواهان (تأیید فسخ نکاح) که اعمال فسخ از ناحیه خواهان و درخواست تأیید فسخ ازناحیه دادگاه مشکلات جدی راجع به مسائل شرعی فیمابین را خواهد داشت و فرق اساسی است بین دعوی متداول تأیید فسخ قراردادهای مختلف موضوع ماده ۱۰ قانون مدنی و سایر عقود با تأیید فسخ نکاح که متداول این دعوی درمحاکم عمدتاً (اعلام فسخ نکاح) مطرح میگردد علی ایحال ادعای خواهان مشمول مقررات ماده ۱۱۲۳ قانون مدنی نمی شود چون موارد فسخ در شش مورد احصاء شده است و از طرفی ادعای ایشان مشمول ماده ۱۱۲۸ قانون مدنی هم نیست چه آنکه اولاً- نوع بیماری وی “افسردگی” صفت خاصی محسوب نمیشود. ثانیاً- این بیماری با توجه به نظریه پزشک معالج در مرحله بهبودی است و با دارو قابل معالجه است بنابراین و در موقعیت فعلی و مستنداً به مفهوم مخالف ماده ۱۱۲۸ قانون مدنی حکم به بطلان دعوی مطروحه صادر نموده است. پس از ابلاغ رأی صادره زوج خواهان نسبت به آن تجدیدنظرخواهی نموده که پس از طی تشریفات قانونی شعبه هشتم دادگاه تجدیدنظر استان آذربایجان شرقی در وقت فوق العاده بموضوع رسیدگی و طی دادنامه شماره ۵۱۴-۹۴ مورخ ۱۳۹۴/۶/۱۱ اعتراض تجدیدنظرخواه را غیر موجه و دادنامه تجدیدنظرخواسته را فاقد ایراد و اشکال قانونی تشخیص و ضمن رد اعتراض مطروحه دادنامه تجدیدنظرخواسته را تأیید نموده است. دادنامه اخیرالذکر در تاریخ ۹۴/۶/۲۶ به زوج ابلاغ شد و نامبرده در تاریخ ۹۴/۷/۱۳ با تقدیم دادخواست نسبت به آن فرجامخواهی نموده که پس از تبادل لوایح و وصول پرونده به دیوانعالی کشور جهت رسیدگی به این شعبه ارجاع گردیده است. دادخواست فرجامی و لایحه جوابیه بهنگام شور قرائت میگردد. هیئت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید. پس از قرائت گزارش آقای حسن عباسیان عضو ممیز و ملاحظه اوراق پرونده مشاوره نموده چنین رأی می دهد:

دادگاه تجدیدنظر استان

اعتراضات فرجامخواه آقای س. م. نسبت به دادنامه شماره ۵۱۴-۹۴ مورخ ۱۳۹۴/۶/۱۱ شعبه هشتم دادگاه تجدیدنظر استان آذربایجان شرقی که در جهت تأیید دادنامه بدوی متضمن حکم به بطلان دعوی فرجامخواه بخواسته تأیید فسخ نکاح انشاء گردیده مآلاً وارد بوده و دادنامه فرجامخواسته بعلت نقص تحقیق موثر درخور نقض می باشد زیرا تردیدی نیست که درهر ازدواجی بر حسب داوری عرف جامعه سلامت روحی و روانی و جسمی هر یک از زوجین وصف مقصود طرف مقابل بوده که حتی اگر صریحاً در عقد نکاح شرط نشده باشد داوری عرف آنرا مقصود طرفین دانسته و داخل در قرارداد می داند و در واقع سکوت طرفین بعلت همان داوری عرف می باشد و قدر متیقن این است که چنانچه هر یک از زوجین قبل از ازدواج فاقد این وصف مقصود بوده باشد طرف مقابل در صورت اطلاع از این موضوع علی القاعده با ازدواج موافقت نخواهد کرد بنابراین سلامت روحی و جسمی هر یک از زوجین در موقع ازدواج بر حسب عرف جامعه مقصود طرفین و شرط نانوشته در عقد نکاح محسوب بوده که عقد نکاح متبانیاً بر آن واقع میشود و بعلاوه مقصود از سلامت روحی و جسمی متعارف هر یک از زوجین آنستکه هر یک از آنان در حین عقد نکاح مبتلا به بیماری غیر قابل علاج یا صعب العلاج بنحویکه برای طرف مقابل مخاطره آمیز و موجب اختلال درروابط زناشویی و زندگی مشترک گردد نبوده باشد بنابراین چنانچه هر یک از زوجین در حین عقد نکاح از حیث سلامت روحی یا جسمی فاقد وصف مقصود عرفی بوده و آنرا کتمان نموده و مخفی نگهداشته باشد چون تشخیص آن جنبه تخصصی داشته لذا پس از اثبات آن در مرجع صالح قانونی برای طرف مقابل با لحاظ ماده ۱۱۲۸ قانون مدنی حق فسخ ایجاد خواهد شد که پس از اطلاع از آن حق دارد که در فوریت عرفی با اعمال خیار خود نسبت به فسخ نکاح اقدام نماید. در پرونده حاضر زوج فرجامخواه بشرح دادخواست نخستین و توضیحات بعدی در جلسات دادرسی ادعا نموده که همسرش مبتلا به بیماری اعصاب و روان غیر قابل علاج بوده که در ایام زندگی مشترک بر اساس رفتار و اعمال غیر متعارف زوجه و سپس با مراجعه به پزشک معالج او متوجه این بیماری گردیده و پس از اطلاع قطعی از آن با ارسال اظهارنامه نسبت به فسخ نکاح اقدام نموده است. در نظریه مورخ ۹۳/۹/۱۰ مرکز پزشکی قانونی استان صریحاً اعلام شده که زوجه فرجامخوانده دچار اختلال دو قطبی و وسواس جبری بوده که از سال۸۹ تحت درمان می باشد و فعلاً در مرحله بهبودی نسبی قرار دارد و در مواقع عود بیماری، اختلال در روابط بین فردی و زناشویی در ایشان ایجاد می گردد و طبق نظر پزشک معالج از مهرماه سال۸۹ دچار اختلال فوق با شدت و ضعف متغیر بوده که علی الاصول خانواده زوج باید در جریان این بیماری قرار می گرفتند و متعاقباً در نظریه مورخ ۹۳/۱۱/۴ کمیسیون مرکز پزشکی قانونی استان اعلام گردیده که زوجه فرجامخوانده بر اساس گواهی پزشک معالج از مهرماه ۱۳۸۹ مبتلا به اختلال خلقی و افکار وسواسی تحت درمان ایشان بوده است و در معاینه حال حاضر علائمی ازاختلالات فوق الذکر نزد نامبرده مشهود است و تحت درمان داروئی قرار دارد. لذا از آنجائیکه عقد نکاح فیمابین زوجین در تاریخ ۱۳۹۱/۶/۲۴ منعقد گردیده و بر اساس نظریات پزشکی قانونی زوجه فرجامخوانده بهنگام وقوع عقد نکاح مبتلا به اختلال خلقی و افکار وسواسی بوده است و در موقعیت فعلی پرونده نظریات پزشکی قانونی جهت تشخیص و احراز اینکه آیا زوجه فرجامخوانده بهنگام وقوع عقد نکاح از سلامت روحی و روانی متعارف بنحویکه حسب داوری عرف جامعه وصف مقصود زوج فرجامخواه محسوب بوده برخوردار بوده است یا خیر کافی بمقصود نمی باشد لذا جهت تشخیص و احراز موضوع فوق الاشعار ضرورت قانونی داشته که دادگاه محترم تجدیدنظر مجدداً زوجه را عطف به سابقه به کمیسیون تخصصی مرکز پزشکی قانونی استان معرفی با معاینه ایشان و اقدامات پزشکی لازم و ملاحظه سوابق موجود و سوابق درمانی نامبرده صریحاً اعلام دارند که آیا نامبرده در حال حاضر مبتلا به بیماری روحی و روانی می باشد یا خیر و شروع این بیماری وی از چه تاریخی بوده و آیا قابلیت درمان قطعی را دارد یا خیر و بطور کلی آیا بیماری ایشان جزء امراض غیر قابل علاج یا صعب العلاج بنحوی که برای زوج و اطرافیان مخاطره آمیز و موجب اختلال در زندگی زناشویی بوده باشد محسوب میگردد یاخیر و پس از انجام مراتب و وصول پاسخ کمیسیون تخصصی مرکز پزشکی قانونی سرانجام بر اساس نتیجه محصله نسبت به صدور رأی مقتضی اقدام نماید بنابراین دادنامه فرجامخواسته که بدون توجه بمراتب اشعاری اصدار یافته بعلت نقص تحقیق موثر در مقدرات دعوی قابلیت ابرام را نداشته فلذا مستنداً به بند ۵ ماده ۳۷۱ و بند الف ماده ۴۰۱ قانون آئین دادرسی مدنی ضمن نقض آن رسیدگی مجدد به همان دادگاه محترم صادر کننده رأی منقوض ارجاع می گردد تا پس از تکمیل تحقیق بشرح مرقوم در فوق بر اساس نتیجه حاصله نسبت به صدور رأی شایسته اقدام نماید.
شعبه ۸ دیوان عالی کشور – رئیس و مستشار و عضومعاون
حسن عباسیان – مسعود کریم پورنطنزی – جعفر پوربدخشان